می دونم توقع نداری اما من خیلی ناراحت شدم بخدا تو ذهنم بود ولی اون بلاها که سرمون اومد کلا همه چی از ذهنم پرید شاید اگه اینجا بودم و نت داشتم فراموش نمی کردم
تازه تولد پسر مریم دخترمم بوده
از اونم هیچ آدرسی ندارم
آزاده جونم
تو چطوری با اون دستای ظریف و زنونه ات مشت می گوبی تو سینه همسریت؟؟؟